88/10/28
10:54 ع
مشاهدات و شنیده ها حاکی از این است که برخی از سران و رده های میانی جنبشی که با هجمه بی سابقه به دولت شروع، با تمرین اغتشاشات از طریق دعوت مردم به خیابانها در زمان تبلیغات و با ادعای تقلب گسترده و غیر قابل تحمل، با اولتیماتوم ابطال انتخابات و لشکرکشی های خیابانی اوج و با زیر سوال بردن و برنتافتن قانون و نهادهای قانوی اعم از قانون اساسی، شورای نگهبان و ولایت فقیه، افول و با طنین لرزه افکن ملت در 9 دی ماه 88 به پایان رسید، با نامه نگاری ها و وساطت های واسطه های بی خاصیتی چون برخی اصولگرایان مقروض به آقایان و آقازادگان، به دنبال نجات حیات خبیثه سیاسی خویشند.
برخی نیز از همه جا بیخبر و با نیت های خوش بینانه و احتمالا مغزهایی کم حافظه و فراموشکار، به دنبال فراری دادن سران و جریان فتنه از قانونند، غافل از اینکه این پرچمهای سفید، که بر نیزه ها شده است، از بی تیریست. چگونه می توان هنوز تیرهای خیانتی را که به بدنه و روح نظام نشسته را نادیده انگاشت و فراموش کرد، شاید اگر حجت بر ای این کمان بدستان تمام نشده بود، آری!! ولی چگونه می توان آنهمه هشدار و از پس آن صبر برای بازگشت را از سوی رهبر معظم انقلاب و دلسوزان پاکدست به فراموشی سپرد، یا اصلا چگونه می توان ادعا کرد که مرز حق و باطل از آنگاه که دشمنان قسم خورده انقلاب با سخاوت تمام، تیر، شمشیر و نیزه های رسانه ای، مشاوره ای و مالی برای این افراد ارسال می کردند، عیان نشده بود. مگر نه آنکه آنقدر علائم، آیات و حجج زیاد و واضح بود که شهری و روستایی و باسواد و بی سواد را هشیار کرد! حال چگونه می توان پذیرفت کسانی که خود را نخبه می دانند، تا آن زمان متوجه اشتباهات خویش نبوده اند. آیا اگر اینان خر مرادشان هنوز در گل گیر نکرده بود، از آن پیاده می شدند، یا همچنان می تافتند.
اصلا فرض کنید این افراد نخبه سیاسی نبودند، چگونه با ادعای رجال سیاسی وارد عرصه کشور شدند؟ اینان اکنون ادعای برائت از جریان فتنه را می نمایند، در حالی که تا دیروز در عین حال که رییس کمیسیون فلسطین بودند، شعار نه غزه نه لبنان سر می دادند، یا درحالی که مدعی پاس داشتن قانون بودند، بدنبال تخرب آن بودند. اکنون که صدمات زیادی از عدم پایبندی این افراد به قانون، آبروی نظام، آرامش مردم و حرمت مسئولان لطمه دیده است، چگونه می توان قانون را از این عرصه حذف نمود. آیا اتهام به نظام و مسئولان، آیا کشته و زخمی شدن افراد، آیا آسیبهای اجتماعی و سیاسی وارده و آیا عقبگرد سیاسی در مذاکرات خارجی هسته ای از مرز مذاکرات بدون پیش شرط به طرح دوباره تحریمها و آسیب به منافع ملی با یک عذر خواهی رفع و اصلاح می گردد، آیا اگر یک مرد دیوانه این کارها را می کرد، اکنون برچوبه دار نبود، چگونه می توان این اعمال را در اعلاترین حالتش از خواص مدعی نخبگی پذیرفت و با حکمیت حل و فصلش نمود. ویا شاید این دوستان آنقدر خود را مالک انقلاب و مردم را مدیون خود می دانند که هر بلایی را که بخواهند بتوانند بر سر انقلاب و مردم بیاورند و کسی را نیز مجاز به اعتراض و پیگیری ندانند.
آیا اگر یک جریان سیاسی یا چند به اصطلاح نخبه سیاسی، بدلیل عدول از قانون اساسی از چرخه سیاسی کشور خارج شوند، این به معنی پایان حیات سیاسی کشور است، یا این امر موجب شکل گیری جبهه های زنده و قانونمند سیاسی جدید در کشور می شود. اصلا چرا حیات این کشور به چند نفر منوط نشان داده می شود؟ آیا جز این است که کشور همیشه عرصه تاخت و تاز این افراد باشد تا هر که را می خواهند بیاورند و هر که را خواستند ببرند، هرکه را خواستند عزیز و هر که را خواستند ذلیل نمایند، مگر اینان نمی دانند که تمام عزت نزد خداست و به هر که بخواهد می دهد، البته اگر می دانستند که اکنون کوس ذلت و رسواییشان را در کوی و برزن نمی نواختند.
ایکاش مسئولان قضای ما طی این چند سال توجه بیشتری به اصل مهم رویش و ریزش می کردند تا کسانی استوانه و هرم و کره نظام نام نگیرند، در حالیکه از تو خالی شده اند.
اگر نگویم دندان فاسد را باید کند و دور انداخت، لااقل می دانم که همیشه تا دندان شیری نیافتد، دندان دائم جایی برای رشد نخواهد داشت. چرا پس از سی سال و فقط سی سال از انقلاب مردم از دیدن کسی مثل احمدی نژاد عزیز که هنوز انقلابی فکر، زندگی و عمل می کند، باید اینقدر ذوق زده شوند، آیا احمدی نژادهای دیگری در طول دوره رویش خود زیر لگد پایمال کنندگان اصول انقلاب له نشده اند و نمی شوند. چرا طی 30 سال تمام وزیران این کشور در چند نام خلاصه و باقی همیشه زیر سایه تاریک این افراد فنا می شدند.
آیا در هر وزارتخانه، سازمان، نهاد و اداره ای، نهالهای انقلابی، زیر اقدام تفکرات غیر انقلابی و اشخاص منفعت جو، لگدکوب نمی شوند!؟
چرا معترضان به آنان که پرده ها را دریدند، شرم را خوردند و حیا را قی کردند، باید از ترس سانسور و فیلتر، خون جگر خورند و دم نزنند و آنان هنوز نامه سرگشاده و محرمانه بنویسند و مدام تحقیر و تهدید و تحمیق را باهم عجین کنند تا از این میان طرفی بربندند. همینان که آبروی نظام و انقلاب را در ملاعام و آشفته بازار bbc و voa چوب حراج می زدند، اینک غرور خود را در نامه محرمانه محفوظ می خواهند.
شاید نظام بخواهد اینان را ببخشد، آری صلاح مصلحت خویش خسروان دانند، این درست! اما کاش فقط راه چیرگی این تشنگان قدرت را بر انتقام از مردمی که سالهاست به این جریان نه را فریاد میزنند، برای همیشه ببندند. یادمان باشد که مومنان باید زیرک باشند، نه اینکه از سوراخی چند بار گزیده شوند.